پیشزمینه و هدف: هدف از پژوهش حاضر، بررسی میزان اثربخشی روش مواجههسازی واقعی و مواجههسازی تجسمی در بیماران وسواسی ـ اجباری است.
روش کار: پژوهش حاضر یک مطالعه شبه آزمایشی است که در این مطالعه، 45 نفر از بیماران وسواسی ـ جبری (مراجعهکننده به کلینیک تخصصی روانپزشکی و روانشناسی بیمارستان فاطمی اردبیل) بهصورت در دسترس انتخاب و به تصادف در سه گروه مواجههسازی و جلوگیری از پاسخ بهصورت واقعی (15 نفر)، مواجههسازی و جلوگیری از پاسخ بهصورت تجسمی (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) جای داده شدند. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه وسواسی ـ جبری مادزلی و مصاحبه ساختاریافته منطبق بر متن بازنگری شده ویراست چهارم راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-IV) استفاده شد. نمرههای بهدستآمده از ارزیابیها در دو مرحله (پیشآزمون و پسآزمون) به کمک آزمونهای آماری تحلیل واریانس یکطرفه (مانا) و آزمون تعقیبی شاه مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: نتایج نشان داد که در کاهش علائم بیماران وسواسی ـ اجباری، هر دو روش مواجههسازی و جلوگیری از پاسخ بهصورت واقعی و مواجههسازی و جلوگیری از پاسخ بهصورت تجسمی تفاوت معنیداری با گروه کنترل دارند؛ اما مواجههسازی و جلوگیری از پاسخ بهصورت واقعی در کاهش علائم وسواس فکری ـ جبری موثرتر از روش مواجههسازی و جلوگیری از پاسخ بهصورت تجسمی است.
نتیجهگیری: براساس نتایج این پژوهش میتوان گفت که در کاهش علائم وسواسی، مواجههسازی و جلوگیری از پاسخ بهصورت واقعی موثرتر از روش مواجههسازی بهصورت تجسمی است. این نتیجه میتواند در اثر فراخوانی اضطراب بیشتر در مواجهه با محرکهای واقعی باشد که بازداری از پاسخ و تجربه اضطراب بیشتر در برابر آن سبب میشود تا اثرات درمانی این روش بر روش مواجههسازی تجسمی غلبه کند.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |