پیشزمینه و هدف: اگرچه اختلالهای عاطفی و مصرف مواد همزمان با هم رخ میدهند، بااینحال اغلب نقش اختلالات عاطفی در اعتیاد نادیده گرفته شده است. افراد با سایکوپاتولوژی عاطفی میزان بالایی از همبودیی با اختلال مصرف مواد را نشان میدهند. یافتهها بیان کردهاند که سیستمهای عاطفه مثبت و منفی ممکن است بهصورت متفاوتی جنبههای مختلف مصرف مواد را میانجیگری کنند. پژوهش حاضر باهدف تعیین اثربخشی آموزش تنظیم عاطفه بر عواطف مثبت و منفی زنان مبتلا به اختلال مصرف متامفتامین انجام شد.
مواد و روش کار: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه گواه بود. جامعهی پژوهش شامل کلیه زنان مبتلا به اختلال مصرف مواد، حاضر در مرکز اقامتی میانمدت باغ فرشته بوده که با توجه به معیارهای ورود و خروج تعداد 39 نفر بهعنوان نمونه انتخاب شدند و سپس بهطور تصادفی در دو گروه تقسیم شدند و درنهایت گمارش این افراد به گروه گواه و آزمایش بهصورت تصادفی صورت گرفت و مداخله روی گروه آزمایش اجرا شد. گروه کنترل هیچ مداخلهای را دریافت نکرده و در فهرست انتظار قرار گرفت. دادههای پژوهش توسط مقیاس عاطفه مثبت و عاطفه منفی جمعآوریشده و جهت تحلیل دادهها از روش آمار توصیفی و تحلیل کوواریانس با نرمافزار آماری SPSS22 استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشانگر این است که آموزش تنظیم عاطفه بر روی عواطف منفی تأثیر معنیداری نداشت (p=0/61). ولی این آموزش موجب افزایش معنیدار عواطف مثبت زنان مبتلا به اختلال مصرف مواد شد (p=0/03).
بحث و نتیجه گیری: نتایج نشانگر این است که بدتنظیمی عاطفه یکی از عوامل خطرزا برای مصرف مواد میباشد. با توجه به اینکه این افراد بیشتر در معرض عواطف منفی و کمتر در معرض عواطف مثبت میباشند، در چنین موقعیتهایی احتمالاً برای تنظیم این حالتهای عاطفی مواد را انتخاب میکنند. بنابراین آموزش تنظیم عاطفه میتواند شیوهی درست تنظیم عواطف را به آنها یاد داده و در کاهش مشکلات آنها مؤثر واقع شود.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |